درست کردن میخ ووتد. میخ درست کردن، سکه کردن. (از یادداشت مؤلف) ، نقش و باسمه و قالب سکه ساختن برای سکه کردن با نام و نشان کسی: درم را همی میخ سازد به نیز سبک داشتن بیشتر زین چه چیز. فردوسی
درست کردن میخ ووتد. میخ درست کردن، سکه کردن. (از یادداشت مؤلف) ، نقش و باسمه و قالب سکه ساختن برای سکه کردن با نام و نشان کسی: درم را همی میخ سازد به نیز سبک داشتن بیشتر زین چه چیز. فردوسی
مقدم داشتن در صدر قرار دادن: مضمون این داستان یکی از فضلا که در آن مجلس حاضر بوده است و سخنانی که ذکر کرده شد بگوش خود شنیده ثبت کرده است و آنرا بکریمه ما شهدناالابماعلمنا مصدر ساخته و در آخر باین کلمات ختم نموده
مقدم داشتن در صدر قرار دادن: مضمون این داستان یکی از فضلا که در آن مجلس حاضر بوده است و سخنانی که ذکر کرده شد بگوش خود شنیده ثبت کرده است و آنرا بکریمه ما شهدناالابماعلمنا مصدر ساخته و در آخر باین کلمات ختم نموده
تیره کردن، دلگران کردن تیره و تار کردن، تنگدل کردن غمگین ساختن: (دلاوران لشکر منصور پیش رفته آبرا از پای کوه بگردانیدند و آنچه در آن موضع ماند بهر گونه قاذورات و پلیدیها ملوث و مکدر ساختند) (ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر 408: 2)
تیره کردن، دلگران کردن تیره و تار کردن، تنگدل کردن غمگین ساختن: (دلاوران لشکر منصور پیش رفته آبرا از پای کوه بگردانیدند و آنچه در آن موضع ماند بهر گونه قاذورات و پلیدیها ملوث و مکدر ساختند) (ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر 408: 2)